http://badbadak.ParsiBlog.com | ||
مثل مادربزرگم دخترک به آرامی گل های زیبای باغچه را می چید . مردی به دخترک نزدیک شد . _ برای چی گل ها را می کنی ؟ مگه به تو نگفتن وقتی گل ها را می کنی ، دردشان می آید ؟ دخترک ، شیشه ای را به مرد نشان داد : پدر من پزشک است و قبل از عمل جراحی مادر بزرگم این دارو را به او داده است ، تا او هیچ چیزی متوجه نشود . مادر بزرگ من مانند گل ها لطیف است ، این را پدرم می گوید . نگران نباشید آقا . من قبل از چیدن این گل ها برای مادر بزرگم ، به آن ها این دارو را داده ام. مرد دستی بر سر دخترک کشید و او را بوسید ؛ و بعد بر روی زمین نشست و در چیدن گل ها به دخترک کمک کرد . [ یکشنبه 91/4/25 ] [ 1:57 عصر ] [ --- ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |